مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
شنبه، 8 مهر 1402 ساعت 00:002023-09-29ورزشي

اینجا خانه ما| کبریت ­بازی بچه­ ها و آتش عذاب وجدان مامان!


کبریت روشن را که روی مبل دیدم، داد و هوارم به هوا رفت! سجاد و علی آتش­بازی به راه انداخته بودند و آتش خشم من را هم روشن کردند.

- گروه زندگی: یک لنگه جوراب زهرا دستم بود و داشتم سلانه سلانه از اتاق می آمدم بیرون که پایش کنم و آماده شویم برای رفتن به مهمانی.

مقداد زنگ زده بود که دارد می رسد خانه، همه آماده باشیم که دیرتر از این نشود.

هنوز به وسط هال نرسیده بودم که نگاهم به سجاد افتاد.

کبریت روشن در دستش بود و تا بخواهم به سمتش بروم، دستش انگار از هرم آتش سوخته بود و هول کرده بود، کبریت را پرت کرد روی مبل.

یا خدا ی بلندی گفتم.

جست زدم و کبریت را از روی مبل برداشتم و با فوت محکمی خاموشش کردم.

سرم را گرداندم تا سجاد را ببینم که در همان حین، نگاهم افتاد به علی.

سیخ ایستاده بود و با چشم هایی نگران، زل زده بود به من.

سر صحنه جرم ایستاده بود و راه فراری نداشت.

لبه سینک ظرفشویی، چند تکه یخ ردیف کرده بود و از کبریت های سوخته دور و بر یخ ها، معلوم بود که داشته سعی می کرده با آتش یخ ها را آب کند یا آزمایش علمی انجام دهد یا همچین چیزی.

صدایم بلند شد.

- این کارا چیه؟ نمیگین خونه و زندگی آتیش می گیره، همه مون می سوزیم؟ کبریت از کجا پیدا کردین؟ من که کبریت دم دست نمی ذارم.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

اینجا خانه ما| کبریت ­بازی بچه­ ها و آتش عذاب وجدان مامان!

اینجا خانه ما| کبریت ­بازی بچه­ ها و آتش عذاب وجدان مامان!